Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «عصر ایران»
2024-05-04@08:35:09 GMT

فلسفه چینی: سفری به ژرفای اندیشه شرقی

تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۹۱۶۷۵

فلسفه چینی، گوهر درخشان تمدن کهن چین، با قدمتی چند هزار ساله، همچنان درخشش خود را حفظ کرده و بر اندیشه و فرهنگ جوامع مختلف تاثیر گذاشته است. این فلسفه پهناور، طیف وسیعی از مکاتب فکری را در بر می‌گیرد که هر یک به جنبه‌ای خاص از هستی، انسان و جامعه می‌پردازند.

به گزارش بیتوته، فلسفه چینی در دوره‌های مختلف تاریخی، از جمله دوره بهار و پاییز و دوره کشورهای متخاصم، سرچشمه گرفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در دوره‌ای به نام "صد مکتب فکری"، تحولات فکری و فرهنگی قابل توجهی در فلسفه چینی رخ داد. اگرچه بسیاری از اصول فلسفه چینی در دوره کشورهای متخاصم شکل گرفت، اما عناصر اساسی آن برای چندین هزار سال وجود داشته است.  

در باورهای اولیه دوره سلسله شانگ، تصوراتی از نظم و تنظیم طبیعت به وضوح مشاهده می‌شود. این باورها بر اساس مشاهدات مردم از چرخه‌های زمینی، همچون روز و شب و فصل‌ها، شکل گرفته و نظم طبیعت را منعکس می‌کنند.

در مقابل باورهای فلسفی غرب، که زمان را به عنوان یک پیشرفت خطی می‌پذیرند، در این باورها تمایز اساسی وجود دارد. همچنین، در این دوره پرستش اجداد به رسمیت شناخته شده و جایگاه مهمی در فرهنگ و مذهب داشته است.

با سقوط سلسله شانگ، یک مفهوم جدید به نام "فرمان بهشت" معرفی شد که نقضی بر حکومت ژو بود. این دستور به عنوان یک توجیه برای ناکارآمدی حکومت ژو مطرح شد و شایستگی حاکمان را مورد سوال قرار داد.

دوک ژو اصطلاحات اولیه خورشیدی را ایجاد کرد و از مربع‌های آزمایشی و ژوبی سوانجینگ استفاده کرد. این باورهای اولیه ممکن است در متونی مانند "Guicang" و "تقویم کوچک شیا" یافت شوند، که احتمالاً اولین کتب چینی هستند و از وجود سلسله شیا مشتق شده‌اند.

تاریخچه فلسفه چینی

در طول دوره بهار و پاییز، آیین کنفوسیوس از آموزه‌های فیلسوف چینی کنفوسیوس که خود را انتقال دهنده مجدد ارزش‌های ژو می‌دانست، توسعه یافت. فلسفه او در زمینه‌های اخلاق و سیاست با تأکید بر اخلاق فردی و حکومتی، صحت روابط اجتماعی، عدالت، سنت‌گرایی و اخلاص است.

آیین کنفوسیوس همراه با قانون‌گرایی، مسئول ایجاد اولین شایسته‌سالاری در جهان است که معتقد است وضعیت فرد باید بر اساس تحصیلات و شخصیت، نه اصل و نسب، ثروت یا دوستی تعیین شود.

قبل از سلسله هان، بزرگترین رقبای کنفوسیوس قانون‌گرایی چینی و موهیسم بودند. آیین کنفوسیوس تا حد زیادی به مکتب فلسفی مسلط چین در اوایل سلسله هان تبدیل شد و پس از جایگزینی مکتب معاصر خود، یعنی هوانگ لائو، بیشتر تائوئیست شد.

قانون‌گرایی به‌عنوان یک فلسفه منسجم، عمدتاً به دلیل رابطه‌اش با حکومت استبدادی غیرمحبوب کین شی هوانگ ناپدید شد، با این حال، بسیاری از ایده‌ها و نهادهای آن همچنان بر فلسفه چینی در سراسر سلسله هان و پس از آن تأثیر می‌گذارند.

محیسم، اگرچه در ابتدا به دلیل تأکید بر عشق برادرانه در مقابل قانون‌گرایی خشن محبوبیت داشت، اما در طول سلسله هان به دلیل تلاش‌های کنفوسیوس‌ها در تثبیت دیدگاه‌های خود به عنوان ارتدکس سیاسی، مورد استقبال قرار نگرفت.

دوره شش سلسله شاهد ظهور مکتب فلسفی Xuanxue و بلوغ بودیسم چینی بود که در اواخر سلسله هان از هند وارد چین شده بود. در زمان سلسله تانگ، پانصد سال پس از ورود بودیسم به چین، این دین به یک فلسفه دینی کاملاً چینی تبدیل شده بود که تحت سلطه مکتب ذن بودیسم بود. نئوکنفوسیوسیسم در طول سلسله سونگ و سلسله مینگ به دلیل ترکیب نهایی فلسفه کنفوسیوس و بودایی و حتی تائوئیستی بسیار محبوب شد.

در طول قرن‌های ۱۹ و ۲۰، فلسفه چینی مفاهیمی از فلسفه غرب را ادغام کرد. انقلابیون ضد سلسله چینگ، درگیر در انقلاب شینهای، فلسفه غرب را به عنوان جایگزینی برای مکاتب فلسفی سنتی معرفی کردند.

در این دوران، محققان چینی تلاش کردند تا ایدئولوژی‌های فلسفی غربی مانند دموکراسی، مارکسیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، جمهوری‌خواهی، آنارشیسم و ​​ناسیونالیسم را در فلسفه چینی بگنجانند. در جمهوری خلق چین مدرن، ایدئولوژی رسمی "سوسیالیسم اقتصاد بازار" دنگ شیائوپینگ است.

اگرچه جمهوری خلق چین از نظر تاریخی با فلسفه چین باستان دشمنی داشته است، تأثیرات گذشته هنوز هم در فرهنگ چینی ریشه‌دوانده است. در دوره اصلاحات اقتصادی پس از چین، فلسفه مدرن چینی در اشکالی مانند کنفوسیوسیسم جدید دوباره ظاهر شد. مانند ژاپن، فلسفه در چین به دیگ ذوب ایده‌ها تبدیل شده است. فلسفه چینی هنوز هم در میان مردم شرق آسیا و حتی آسیای جنوب‌شرقی تأثیر عمیقی دارد.

سرچشمه‌های فلسفه چینی: از افسانه تا واقعیت

ردپای نخستین اندیشه‌های فلسفی در چین را می‌توان در متون کهن چینی مانند "ئی چینگ" (کتاب تغییرات) و "داستان‌ های ژو" (مجموعه ای از روایت های تاریخی و اسطوره ای) یافت. این متون، حاوی مفاهیمی مانند "یین و یانگ"، "دائو" (طریقت) و "لی" (آداب و رسوم) هستند که بعدها در مکاتب مختلف فلسفه چینی بسط و گسترش یافتند.

با این حال، نقطه عطفی در شکل‌گیری فلسفه چینی را می‌توان دوران "صد مکتب اندیشه" (قرن ششم و پنجم پیش از میلاد) دانست. در این دوره، صدها مکتب فکری مختلف در سراسر چین ظهور کردند و به مباحثات و مناظره‌های گسترده‌ای در حوزه‌های گوناگون از جمله هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، اخلاق و سیاست پرداختند.

فهرست فیلسوفان چینی

فهرست فیلسوفان چینی شامل شخصیت‌های مهمی است که تأثیر بسزایی بر فلسفه و فرهنگ چین داشته‌اند. 

کنفوسیوس: به عنوان استاد بزرگ دیده می‌شود، اما گاهی توسط تائوئیست‌ها مورد تمسخر قرار می‌گیرد.

منسیوس: پیروان کنفوسیوس با الهام از ایده‌آلیسم.

ژون زی: یکی دیگر از پیروان کنفوسیوس، نزدیکتر به رئالیسم، معلم هان فی و لی سی.

ژو شی: بنیانگذار نئوکنفوسیوسیسم.

وانگ یانگ مینگ: با نفوذترین طرفدار "وضعیت ذهن".

لائوزی: بنیانگذار نیمه اسطوره‌ای مکتب تائوئیست.

ژوانگ ژو: گفته می‌شود نویسنده ژوانگزی است.

Lie Yukou: که گفته می‌شود نویسنده Liezi است.

یانگ ژو: خودگرایی اخلاقی را مطرح کرد و یانگیسم را پایه‌گذاری کرد.

موزی: مؤسس مدرسه موهیست.

شانگ یانگ: بنیانگذار قانون‌گرا و اصلاح‌گر محوری شین.

هان فی: یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان قانون‌گرایی.

لی سی: حامی و مجری اصلی قانون‌گرایی.

مکاتب برجسته در فلسفه چینی  1. مکتب فلسفی کنفوسیوسیسم

کنفوسیوسیسم، یکی از تاثیرگذارترین مکاتب فلسفه چینی است که توسط کنفوسیوس (551 – 479 پیش از میلاد) بنیان نهاده شد. این مکتب، بر اهمیت اخلاق، روابط اجتماعی، احترام به سنت و آموزش و پرورش تاکید می‌کند. کنفوسیوس معتقد بود که با رعایت "رεν" (نوع دوستی) و "لی" (آداب و رسوم) می‌توان جامعه‌ای آرمانی و مردمی فرهیخته و اخلاق‌مدار را ایجاد کرد.

  2. مکتب فلسفی تائوئیسم

تائوئیسم، مکتبی فلسفی و عرفانی است که بر مفهوم "دائو" (طریقت) به عنوان اصل و منشا کل هستی تاکید می‌کند. لائوتسه، بنیانگذار تائوئیسم، در کتاب " دائو ده چینگ" (کتاب دائو و德) به توصیف مفهوم "دائو" و نحوه‌ی زیستن بر وفق مراد آن می‌پردازد. تائوئیسم، بر زندگی ساده، پیروی از طبیعت، رها کردن و "وِی وُ وی" (بی‌عملیِ هدفمند) تاکید می‌کند.

3. مکتب فلسفی موهیسم

موهیسم، مکتبی فلسفی و سیاسی است که توسط مو دی (موسی) در قرن پنجم پیش از میلاد بنیان نهاده شد. این مکتب، بر اصول برابری و عدالت جهانی، ضدیت با جنگ و اهمیت “جهان‌شمولی” (universal love) تاکید می‌کند. موهیسم در بسیاری از جنبه‌ها با کنفوسیوسیسم در تضاد بود و ارزش‌هایی مانند فایده‌گرایی و عقل‌گرایی را ترویج می‌کرد.

4. مکتب فلسفی قانون‌گرایی 

قانون‌گرایی، مکتبی فلسفی و سیاسی است که بر اهمیت نظم، قانون و قدرت حکومت مرکزی برای ایجاد ثبات و امنیت در جامعه تاکید می‌کند. قانون‌گرایان بر این باور بودند که انسان‌ها ذاتا خودخواه و قانون‌گریز هستند و تنها با وضع قوانین سخت‌گیرانه و مجازات‌های شدید می‌توان نظم و امنیت را برقرار کرد.

5. مکتب فلسفی فاهِیا 

فاهِیا، مکتبی فلسفی و حقوقی است که بر اهمیت مهارت‌ها و تخصص‌های فردی، واقع‌گرایی و عمل‌گرایی تاکید می‌کند. فاهِیا در تقابل با سایر مکاتب فلسفه چینی، به جای تمرکز بر ارزش‌های اخلاقی و آرمان‌گرایی، بر کسب مهارت و تخصص برای موفقیت در زندگی و خدمت به جامعه توجه داشت.

تاثیر فلسفه چینی بر جهان 

فلسفه چینی فراتر از مرزهای چین نفوذ کرده و بر اندیشه و فرهنگ جوامع مختلف از جمله کره، ژاپن، ویتنام و حتی غرب تاثیر گذاشته است. مفاهیمی مانند "یین و یانگ"، "دائو"، "رِن" (نوع دوستی) و "لی" (آداب و رسوم) در فرهنگ و ادبیات بسیاری از ملل جهان رسوخ پیدا کرده‌اند.

• تاثیر فلسفه چینی در شرق آسیا 

فلسفه چینی نقشی اساسی در شکل‌گیری فرهنگ و اندیشه در شرق آسیا ایفا کرده است. در کره، فلسفه چینی به ویژه کنفوسیوسیسم، به عنوان ایدئولوژی رسمی دولت در طول سلسله‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گرفت. در ژاپن، فلسفه چینی با مذهب شینتو آمیخته شد و مکتب فکری "ذن" را پدید آورد که تا به امروز نیز در فرهنگ ژاپنی جایگاهی ویژه دارد.

• تاثیر فلسفه چینی در غرب 

 فلسفه چینی در قرن هجدهم میلادی به اروپا راه یافت و توجه بسیاری از اندیشمندان غربی را به خود جلب کرد. فیلسوفانی مانند ولتر، لایب‌نیتس و گوته از فلسفه چینی در ایده‌های خود الهام گرفتند. در دوران معاصر، فلسفه چینی به عنوان منبعی برای معنویت و خرد در دنیای مدرن مورد توجه قرار گرفته است.

نمونه‌هایی از تاثیر فلسفه چینی 

هنر رزمی: بسیاری از هنرهای رزمی مانند تای چی، کونگ فو و جودو ریشه در فلسفه چینی دارند.

طب سنتی چینی: طب سنتی چینی که بر اساس مفاهیمی مانند "یین و یانگ" و "چی" استوار است، در بسیاری از نقاط جهان مورد استفاده قرار می‌گیرد.

فنگ شویی: فنگ شویی، که به عنوان "هنر چیدمان" نیز شناخته می‌شود، بر اساس فلسفه چینی و مفاهیمی مانند "یین و یانگ" و "چی" است و برای ایجاد تعادل و هماهنگی در محیط زندگی به کار می‌رود.

چالش‌های پیش روی فلسفه چینی  

فلسفه چینی در دنیای مدرن با چالش‌هایی روبرو است. برخی از منتقدان معتقدند که فلسفه چینی با ارزش‌های مدرن مانند دموکراسی و حقوق بشر سازگار نیست. برخی دیگر نیز معتقدند که فلسفه چینی过于理论化 و کاربردی نیست.

آینده فلسفه چینی 

با وجود چالش‌ها، فلسفه چینی به عنوان منبعی غنی از خرد و معنویت همچنان مورد توجه بسیاری از مردم در سراسر جهان است. فلسفه چینی می‌تواند به ما در درک بهتر خود و جهان و یافتن راه‌هایی برای زندگی بهتر کمک کند.

سوالات متداول درباره فلسفه چینی

1. فلسفه چینی چه زمانی پدیدار شد؟

ردپای نخستین اندیشه‌های فلسفی در چین را می‌توان در متون کهن چینی مانند "ئی چینگ" (کتاب تغییرات) یافت که قدمت آن به حدود هزاره دوم پیش از میلاد برمی‌گردد. با این حال، نقطه عطفی در شکل‌گیری فلسفه چینی را می‌توان دوران "صد مکتب اندیشه" (قرن ششم و پنجم پیش از میلاد) دانست.

2. مکاتب اصلی فلسفه چینی کدامند؟

مکاتب اصلی فلسفه چینی عبارتند از: کنفوسیوسیسم، تائوئیسم، موهیسم، قانون‌گرایی و فاهِیا. هر یک از این مکاتب به جنبه‌ای خاص از هستی، انسان و جامعه می‌پردازند.

3. تاثیر فلسفه چینی بر جهان چگونه بوده است؟

فلسفه چینی فراتر از مرزهای چین نفوذ کرده و بر اندیشه و فرهنگ جوامع مختلف از جمله کره، ژاپن، ویتنام و حتی غرب تاثیر گذاشته است. مفاهیمی مانند "یین و یانگ"، "دائو"، "رِن" (نوع دوستی) و "لی" (آداب و رسوم) در فرهنگ و ادبیات بسیاری از ملل جهان رسوخ پیدا کرده‌اند.

4. آیا فلسفه چینی با دنیای مدرن سازگار است؟

برخی از منتقدان معتقدند که فلسفه چینی با ارزش‌های مدرن مانند دموکراسی و حقوق بشر سازگار نیست. اما در عین حال، فلسفه چینی می‌تواند به ما در درک بهتر خود و جهان و یافتن راه‌هایی برای زندگی بهتر کمک کند. ارزش‌های محوری فلسفه چینی مانند احترام، تعادل و هماهنگی همچنان در دنیای مدرن کاربرد دارند.

5. چگونه می‌توان فلسفه چینی را مطالعه کرد؟

منابع مختلفی برای مطالعه فلسفه چینی وجود دارد. کتاب‌های متعددی در مورد فلسفه چینی به زبان فارسی ترجمه شده‌اند. همچنین می‌توانید از مقالات علمی، وب‌سایت‌های معتبر و دوره‌های آموزشی آنلاین برای آشنایی با فلسفه چینی استفاده کنید.

سخن پایانی مقاله درباره ی فلسفه چینی 

فلسفه چینی دریچه‌ای به سوی خرد و معنویت باستانی است. این فلسفه با مفاهیم عمیق و آموزنده‌ای که دارد، می‌تواند به ما در درک بهتر خود و جهان و یافتن راه‌هایی برای زندگی بهتر کمک کند. فلسفه چینی گنجینه‌ای ارزشمند است که باید آن را حفظ و گرامی داشت.

کانال عصر ایران در تلگرام

منبع: عصر ایران

کلیدواژه: فلسفه چینی اندیشه شرقی فلسفه چینی فلسفه چینی فلسفه چینی فلسفه چینی پیش از میلاد قانون گرایی آداب و رسوم مکتب فلسفی دنیای مدرن یین و یانگ سلسله هان بر اساس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۹۱۶۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فیلسوفان بزرگ دربارۀ «ورزش» چه می‌گویند؟

 امروزه ورزش بیش از هر زمان دیگری محبوب شده است. ما در دورۀ معاصر شاهد افزایش علاقه مردم به مراقبت از بدن بوده‌ایم و این علاقه را به وضوح در رسانه‌های اجتماعی می‌بینیم. اما به هر حال این توجه به سلامت جسمانی موضوع جدیدی نیست. 

به گزارش فرادید، یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های آن بازی‌های المپیک است که نخستین بار در یونان باستان باب شد. جالب است که بدانید لقب «افلاطون» به معنای «چهارشانه» (دارای شانه‌های پهن) را به دلیل هیکل بزرگ و قدرت فیزیکی قابل‌توجه افلاطون به او داده‌ بودند (نام اصلی او آریستوکلس بود).

بنابراین با توجه به این سابقۀ طولانی که ورزش در فرهنگ بشری دارد، می‌توانیم بپرسیم که در تاریخ فلسفه، فیلسوفان و مکاتب فلسفی مختلف با موضوع ورزش چگونه برخورد کرده‌اند؟ 

1. افلاطون و ورزش در «جمهور»

سر افلاطون، اواسط قرن سوم میلادی، امپراتوری روم

یونان باستان تمدنی است که اغلب با پایه‌گذاری بسیاری از اشکال ورزشی شناخته شده است. وقتی مردم به یونان فکر می‌کنند، به یاد مسابقات فشرده المپیک یا سربازان اسپارت و زیبایی پیکر باشکوه مجسمه‌های آن‌ها می‌افتند. 

افلاطون شاید بارزترین نمونه‌ی رابطه بین فلسفه و ورزش باشد. این فیلسوف که در اصل هم‌نام پدربزرگش آریستوکلس (Aristocles) بود، با نام مستعار افلاطون به معنای «چهارشانه» جاودانه شد، چون هیکل بزرگ و مهارتی عالی در کشتی داشت؛ یکی از مهم‌ترین ورزش‌های یونان باستان! 

بخش‌های کلیدی فلسفه افلاطون را در رسالۀ «جمهور» او پیدا می‌کنید. افلاطون در جمهور، برای جامعه ایده‌آل طرحی ارائه می‌کند. این فیلسوف معتقد بود تربیت بدنی بخشی ضروری از آموزش شهروندان است، نه تنها به این دلیل که افراد دارای آمادگی جسمانی سالم‌تر و در نتیجه دارایی‌های ارزشمندتری برای جامعه هستند، بلکه به این دلیل که این تمرینات فواید بسیار دیگری دارد، مانند ترویج رقابت‌های سالم و کار گروهی بین شهروندان از طریق ورزش. ورزش به مردم می‌آموزد نظم و انضباط و خویشتن‌داری داشته باشند و همچنین نیروی نظامی توانمندی بسازند.

برای افلاطون تربیت جسم فقط برای تربیت جسم نبود بلکه مقصود اصلی آن تربیت روح بود. افلاطون اعتقاد داشت که یک بدن قوی و کامل می‌تواند فضیلت‌هایی روحی مثل شجاعت را در فرد تقویت کند.

اگر درک کنیم فرض اساسی نظریه مثل این است که اشیاء در جهان ما بازتولید ناقص صورت‌های ملکوتی و کامل خود هستند، به راحتی می‌توانیم بفهمیم چگونه فلسفه افلاطون را به قلمروی ورزش ربط دهیم.

طبق این نظریه، هر شکلی از تمرین بدنی، خواه یک ورزش رقابتی و خواه ورزش کردن برای داشتن بدنی زیبا، قرین ایده‌آل خود را در قلمرو مثل دارد. ما از طریق ثبات و سخت‌کوشی، اگرچه هرگز به کمال نمی‌رسیم، اما می‌توانیم به صورت ایده‌آل نزدیک‌تر شویم. بدن ما و نحوه حرکت آن از این قاعده مستثنی نیست: ما همیشه باید بهترین نسخه از خودمان باشیم!

2. فضیلت ارسطو از طریق تعادل

ارسطو با نیم‌تنه هومر، رامبراند، ۱۶۵۳

عاقلانه نیست از فلسفه یونان باستان بدون ذکر ارسطو یاد کنیم. ارسطو در مقام شاگرد و گاهی منتقد افلاطون، فیلسوف دیگری است که افکارش هنوز در فرهنگ بشری تاثیرگذار هستند. یکی از برجسته‌ترین دستاوردهای او مفهوم فضیلت از طریق «تعادل» یا «حد وسط» است، به این معنا که ما هرگز نباید در زندگی افراط و تفریط کنیم، بلکه باید به دنبال یک حد وسط باشیم. 

به گفته ارسطو، هدف طبیعی ما در مقام انسان دستیابی به وضعیتی بالاتر از رفاه است که فیلسوف آن را «سعادت» eudaimonia نامیده است. چنین حالتی تنها از راه داشتن یک زندگی بافضیلت حاصل می‌شود و اگر ما تعادل را فضیلت بدانیم، نمی‌توانیم بدون توجه به بسیاری از جنبه‌ها که فرد را به تعادل می‌رساند از جمله ورزش، به طور کامل به فضیلت دست یابیم. 

از دیدگاه ارسطو، اگر بخواهیم زندگی کاملی داشته باشیم، باید بین فعالیت‌های فکری، معنوی و جسمانی تعادل برقرار کنیم. میان هر دیدگاه فلسفی درباره تمرینات بدنی، رویکرد ارسطویی یکی از سودمندترین رویکردها برای ماست تا بدون نیاز به اقدامات افراطی، خودسازی را پرورش دهیم. ما نباید عالمان کم‌تحرک و قلدرهای بی‌خرد باشیم و برای رسیدن به اهداف خود نباید از روش‌های افراطی استفاده کنیم. 

این یک پیام بسیار مهم با توجه به وضعیت کنونی صنعت تناسب اندام است که در آن، فراتر رفتن از محدودیت‌های طبیعی بدن انسان به امری عادی تبدیل شده است. این امر مردم را به مصرف مقادیر زیادی سم سوق داده تا به اندام بی‌عیب و نقص یا عملکرد عالی دست یابند، غافل از این که با این رویکردهای افراطی آسیب‌های دائمی به بدنشان وارد می‌کنند و دچار اختلالات روانی بسیاری خواهند شد. 

3. سنکا و تاب‌آوری رواقی

مرگ سنکا، پیتر پل روبنس، حدود ۱۶۱۴

در طول دوره گذار بین اوج یونان باستان و آغاز سلطه جهانی امپراتوری روم، اسکندر مقدونی مسئول انتشار فرهنگ و فلسفه یونان و همچنین گنجاندن عناصری برای دیگر فرهنگ‌های سرزمین‌های تحت سلطه حاکم بود. آن دوره زمانی اکنون به عنوان دوره یونانی‌مآبی یا هلنیستی شناخته می‌شود. 

دوره هلنیستی با آشفتگی‌های زیاد ناشی از تغییرات ناگهانی سیاسی و فرهنگی که بر عموم جمعیت اعمال شده بود، همراه بود. فلسفه رواقی در واکنش به آن واقعیت آشوب‌زا، متولد شد و یک جهان‌بینی را ترویج کرد که مبتنی بر خودکنترلی، انعطاف‌پذیری و توانایی غلبه بر سختی‌ها به کمک قدرت ذهنی بود. 

سنکا، فیلسوف رواقی، مانند ارسطو معتقد بود تعادل و میانه‌روی برای خودسازی ضروری است. به گفته او، ما باید به دنبال ایجاد سطحی از رشد فیزیکی باشیم، زیرا ذهن سالم در بدن سالم است، اما در این کار، هرگز نباید وسواس به خرج داد. 

با این حال، ارزش واقعی تمرینات بدنی از دیدگاه سنکا، توسعه خویشتن‌داری، انضباط و استقامت بود. اینها ستون‌های فلسفه رواقی هستند. یک فرد سرسخت برای رویارویی با ناملایمات دنیای اطرافش آمادگی دارد و تمرینات ورزشی راهی عالی برای قوی‌تر شدن فرد، هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی است. 

4. دیدگاه آرتور شوپنهاور: ورزش به عنوان راه گریز

پرتره آرتور شوپنهاور اثر یوهان شفر، ۱۸۵۹

آرتور شوپنهاور فیلسوفی است که نظراتش اغلب با نوعی بدبینی عمیق مرتبط است، چرا که از دیدگاه او، زندگی چرخه‌ی بی‌پایانی از رنج و کسالت است؛ رنج و ناامیدی از طلب چیزهایی که نمی‌توانیم داشته باشیم و کسالت از به دست آوردن آنچه قبلاً می‌خواستیم. 

شوپنهاور ارزش داشتن بدن سالم را در بسیاری از مواقع در مورد رفاه عمومی افراد و حتی به عنوان گریزی موقت از رنج هستی تشخیص می‌دهد، اما فلسفه او می‌تواند تا حدودی به معنای انتقاد از تمرینات بدنی تفسیر شود. 

یکی از مرتبط‌ترین الهامات شوپنهاور هنگام توسعه نظام فلسفی‌اش، بودیسم بود، به‌ویژه، دیدگاه انکار تعقیب امیال. بنابراین، می‌توانیم اینطور تفسیر کنیم که دیدگاه نویسنده تا حد زیادی مخالف سطوح رقابتی تمرینات بدنی است، زیرا تمایلات ما برای داشتن بدن زیبا یا برتری در یک ورزش خاص در نهایت چیزی جز رنج بیشتر نیست. 

وقتی بخواهیم چنین موضوع گسترده‌ای را در حوزه‌ی گسترده‌تری به نام فلسفه، تجزیه و تحلیل کنیم، مهم است دیدگاه‌های مختلف را در نظر بگیریم. به همین دلیل دیدگاه شوپنهاور در تحلیل ما اهمیت دارد: چون برداشتی منحصر به فرد از این موضوع است که پرسش‌های بیشتری را برای بحث ایجاد می‌کند و آن را جلو می‌برد.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • راهبردهای علمی و علمی امام صادق(ع) در مقابله با سطحی نگری فکری و عمل گرایی افراطی
  • حج، سفری برای پاک شدن و رسیدن به اخلاص است
  • مراسم بزرگداشت مرحومه معصومه حائری برگزار شد
  • زبانزد شدن تجمل‌گرایی اشرف خواهر شاه + عکس و سند
  • دولت جمع‌گرا؛ مبنای اقتصاد دستوری
  • پراپ تریدینگ: سفری هیجان‌انگیز در دنیای معاملات با سرمایه شرکتی
  • خبر‌های رسانه - ۱۳ اردیبهشت
  • داستانک‌هایی برای فلسفه‌ورزی کودکانه
  • فیلسوفان بزرگ دربارۀ «ورزش» چه می‌گویند؟
  • مستند «زندگی با فلسفه» در شبکه چهار سیما